معنی گه خوردن در لغت نامه دهخدا

خوردن گه، در تداول، مجازاً، سخنان بی ربط گفتن. سخن یا عبارتی خارج از اندازۀ خویش گفتن، فضولی. فضولی کردن.، - گه جن خورده، در مقام تحقیر به کسی میگویند که پیش گویی بیجا میکند. (فرهنگ نظام)

معنی گه خوردن در فرهنگ لغت هوشیار

خوردن پلیدی آدمی و جانوران، (دشنامی است) مزخرف گفتن فضولی کردن: خویش را از رهروان کمتر شمر تو حریف زهر نایی گه مخور. (مثنوی)

معنی گه خوردن - جستجوی لغت در جدول جو

گه خوردن(سَ شُ تَ)

لغت نامه دهخدا

گه خوردن

فرهنگ لغت هوشیار

غم خوردن

کنایه از غصه خوردن، اندوه خوردن، برای مثال هر آن کس که فرزند را غم نخورد / دگر کس غمش خورد و بدنام کرد (سعدی۱ - ۱۶۵)، غمی کز پیش شادمانی بری / به از شادیی کز پسش غم خوری (سعدی - ۱۸۸)

فرهنگ فارسی عمید

پا خوردن

ساییده شدن، لگدمال شدن، کنایه از فریب خوردن و دچار حساب سازی شدن

فرهنگ فارسی عمید

غصه خوردن

غم و اندوه را در دل نگه داشتن، غم خوردن

فرهنگ فارسی عمید

جر خوردن

پاره شدن پارچه یا کاغذ، شکاف برداشتن

فرهنگ فارسی عمید

خم خوردن

خم شدن، کج شدن، تا شدن

فرهنگ فارسی عمید

سر خوردن

لیز خوردن، سریدن، لغزیدن، از روی سرسره یا جای سراشیب خزیدن و فرود آمدن

فرهنگ فارسی عمید

سر خوردن

از کاری یا چیزی نومید و دل زده شدن و از آن صرف نظر کردن

فرهنگ فارسی عمید

جا خوردن

تکان خوردن و حیرت کردن از دیدن چیزی عجیب یا پیشامد ناگهانی یا شنیدن خبری حیرت انگیز، یکه خوردن

فرهنگ فارسی عمید

لت خوردن

لطمه خوردن، سیلی خوردن، تپانچه خوردن، برای مثال در شهوت نفس کافر ببند / وگر عاشقی لت خور و سر ببند (سعدی۱ - ۱۶۶)، زیان دیدن و شکست خوردن در کسب و کار

فرهنگ فارسی عمید

گره خورده

آنچه در آن گره ایجاد شده، کنایه از مشکل و پیچیده

فرهنگ فارسی عمید

گره خوردن

گره پیدا کردن، در هم پیچیده شدن

فرهنگ فارسی عمید

گره خوردن

(نَ کَ دَ)

بسته شدن با گره:
رشته ام تاب گره خوردن زکوتاهی نداشت
اینقدر پیچیدگی افتاد در کارم چرا؟
میرزا معز فطرت (از آنندراج).
قفل وسواسی است در کف رشتۀ اعمالها
میخورد صد جا گره تا یک گره وا میشود.
میرزا یوسف واله (از آنندراج)

لغت نامه دهخدا

غصه خوردن

غم خوردن اندوه بردن، غم و اندوه را در دل پنهان داشتن و اظهار نکردن

معنی گه خوردن - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما